2 دیدگاه در “آب

  1. ( آب ) خفته (بِ خُ تِ ) (اِمر. ) ۱ – آب راکد. ۲ – ژاله . ۳ – برف . ۴ – تگرگ . یخ . ۵ – شیشه ، بلور. ۶ – شمشیر (در غلاف ).
    دهان (بِ دَ ) (اِمر. ) آبی لزج و اندکی قلیایی که از غده های دهان ترشح گردد و وقتی با غذا آمیخته شود موجب سهولت هضم آن می گردد، بزاق .
    رز (بِ رَ )(اِمر. ) ۱ – شراب ، می . ۲ – آب زهر.
    خانه (نِ ) (اِمر. ) مستراح ، مبرز، مبال .
    [ په . ] ( اِ. ) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ، o ۲ H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : ۱ – آبرو. ۲ – جلا، درخشندگی . ۳ – رونق . ۴ – اشک . ۵ – عرق . ۶ – نازکی . ۷ –
    [ سر – عبر. ] ( اِ. ) ۱ – یازدهمین ماه از سال سریانی برابر با «مرداد ماه ». ۲ – نام ماه یازدهم سالِ یهود.
    ریختگی (تِ ) (حامص . ) آبروریزی ، افتضاح .

دیدگاهتان را بنویسید