جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آبله مرغان
(~. مُ) (اِمر.) مرضی است شایع میان انسان و طیور.
الف
معین
آبکوهه
(هِ) (اِمر.) موج.
الف
معین
آبو
(اِ. ص.) برادر مادر، دایی.
الف
معین
آبگرد
(گِ) (اِمر.) نک گرداب.
الف
معین
آبکانه
(نِ) (اِمر.) نک آفگانه.
الف
معین
آبه
(بِ) (اِ.) مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج میشود.
الف
معین
آبژ
(بِ) (اِ.) شرارة آتش.
الف
معین
آبکار
(ص مر.)۱ - سقا.۲- شرابخوار.۳ - ساقی.۴- باده فروش.۵- نگین ساز.۶- آبیاری...
الف
معین
آبچین
(اِمر.)۱- حوله. ۲- پارچهای که مرده را پس از غسل با آن خشک میکنند.۳- ...
الف
معین
آبوند
(وَ) (اِمر.) ظرف آب، آوند.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها