جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آتروپین
(تْ رُ) (اِ.) شبه قلیایی است سمی که از مهرگیاه گرفته میشود و در پزشک...
الف
معین
آبگیر
(اِمر.)۱- استخر، حوض.۲- تالاب، برکه.۳- ظرفی که در آن آب یا گلاب ریزند....
الف
معین
آتش زنه
(~. زَ نِ) (اِمر.) سنگ چخماق.
الف
معین
آبی
(ص نسب. اِ.)۱- یکی از سه رنگ اصلی (زرد، قرمز، آبی).۲- به، سفرجل.۳- نوع...
الف
معین
آتش انداز
(~. اَ) (ص فا.)۱- کسی که کارش روشن کردن کورة آجرپزی و اجاق و تنور نانو...
الف
معین
آتش افروزی
(~. اَ) (حامص.) کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب.
الف
معین
آتش
(تَ یا تِ) (اِ.) شعله و حرارتی که از سوختن اشیاء حاصل شود، آذر، آتیش....
الف
معین
آتش بس
(~. بَ) (اِمر.) دستور خودداری از تیراندازی.
الف
معین
آبیار
(ص مر.) میرآب. تقسیم کنندة آب برای مزارع و باغها.
الف
معین
آترمه
(رَ مِ) (اِ.) نک آدرم.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها