جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یارا
(اِ.) توانایی، نیرو.
معین
ی
یار کردن
(کَ دَ) (مص م.) همراه نمودن.
معین
ی
یار غار
(ر) (اِمر.)۱- لقب ابوبکر که هنگام هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه همرا...
معین
ی
یار
(اِ.) ۱- دوست، همدم، معشوق.۲- مجازاً رفیق یک رنگ و موافق.۳- ناصر، معین...
معین
ی
یادگاری
(اِ.)۱- آن چه به عنوان یادگار و یادبود باشد.۲- (عا.) هر چیز که به عنوا...
معین
ی
یادگار
(اِ.)۱- یادبود، آنچه که از کسی به جا ماند و خاطرة او را زنده نگه دارد....
معین
ی
یادواره
(ر) (اِمر.) مراسمی که به یاد شخصی یا روی دادی برگزار میشود.
معین
ی
یاده
(دَ) (اِ.)۱- قوة حافظه.۲- رشوه.
معین
ی
یادنامه
(م ِ) (اِمر.) کتابی حاوی مقالههای متعدد که به یاد سال ولادت کسی، در ...
معین
ی
یادمان
(اِمر.)۱- آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته میشود.۲- مراسمی که ...
«
‹
3208
3209
3210
3211
3212
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها