جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یادداشت
(اِ.)۱- آن چه در یاد میماند.۲- هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار...
معین
ی
یادبود
(اِ.)۱- یادگار، یادگاری.۲- مراسمی که به یاد کسی برگزار شود. ؛ مجلس ~...
معین
ی
یادباد
(اِمر.) یادکرد، یاد، ذکر.
معین
ی
یادآوری
(وَ) (حامص.) تذکر.
معین
ی
یادآور شدن
(وَ. شُ دَ) (مص ل.)۱- به خاطر آوردن.۲- به خاطر آوردن چیزی یا شخصی.
معین
ی
یادآور
(وَ) (ص فا.) آن که به یاد آورد، آن چه به یاد آورد.
معین
ی
یاد گرفتن
(گ ِ ر ِ تَ) (مص م.)۱- آموختن، ۲- حفظ کردن، از بر کردن.
معین
ی
یاد کردن
(کَ دَ) (مص م.)۱- یادآوری کردن، به خاطر آوردن.۲- (عا.) به دیدار کسی رف...
معین
ی
یاد دادن
(دَ) (مص م.) آموختن، آموزاندن.
معین
ی
یاد آوردن
(وَ دَ) (مص م.) به خاطر آوردن، متذکر کردن.
«
‹
3209
3210
3211
3212
3213
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها