جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یاسمین
(سَ) (اِ.)= یاسمن: گلی است خوشبو به رنگ زرد، سفید یا کبود.
معین
ی
یاسم
(س یا سَ) (اِ.) نک یاسمین.
معین
ی
یاسر
(س ِ) ۱- (اِ.) طرف چپ.۲- (ص.) قمارباز.
معین
ی
یاسج
(س) (اِ.) یاسچ. یاسیج تیر پیکان دار.
معین
ی
یاسامه
(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و ک...
معین
ی
یاسا
(اِ.)۱- فرمان و حکم پادشاهی.۲- قانون و مجازات مغولی.
معین
ی
یاس
(اِ.) درختچهای زینتی از تیرة زیتونیان با گلهای معطر و سفید.
معین
ی
یازیدن
(دَ) (مص ل.)۱- قصد کردن، دست انداختن به چیزی.۲- بالیدن، نمو کردن.۳- خم...
معین
ی
یازه
(ز) (اِمص.)۱- خمیازه.۲- کشش، لرزه.
معین
ی
یازنده
(زَ د) (ص فا.) قصدکننده، آهنگ - کننده.
«
‹
3218
3219
3220
3221
3222
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها