جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یارد
(اِ.) واحد طول در انگلستان تقریباً ۹۲ سانتی متر.
معین
ی
یارج
(رَ) (اِ.) معرب یاره ؛ دستبند.
معین
ی
یارب
(رَ) (اِ.) (ندا.) پروردگارا، ای خدا.
معین
ی
یارایی
(حامص.)۱- توانایی، طاقت.۲- جرأت، دلیری.۳- مجال، فرصت.
معین
ی
یلی زن
(یَ. زَ) (ص فا.) خواننده.
معین
ی
یلک
(یَ لَ) (اِ.) کلاه گوشه، گوشهای از کلاه یا تاج.
معین
ی
یلوه
(یَ وِ) (اِ.) مرغ کوچکی که میگویند در اثر باران به وجود میآید.
معین
ی
یله کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) رها کردن، واگذاشتن.
معین
ی
یله دادن
(~. دَ) (مص م.) لم دادن، تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استرا...
معین
ی
یله
(یَ لَ یا لِ) (ص.)۱- رها، ول.۲- آزاد.۳- هرزه، بیهوده.۴- تنها، منفرد.۵-...
«
‹
3221
3222
3223
3224
3225
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها