جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آس
(اِ.) دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند. س...
الف
معین
آسانسور
(سُ) (اِ.) اتاقک متحرکی که به وسیلة آن از طبقهای به طبقات بالا روند ...
الف
معین
آس باد
(س ِ) (اِمر.) آسی که با نیروی باد کار میکند. بادآس.
الف
معین
آس آب
(س ِ) (اِمر.) آسی که با آب گردد؛ آسیاب.
الف
معین
آستان
(اِ.)۱- درگاه، پیشگاه.۲- کفش کن.
الف
معین
آس شدن
(شُ) (مص ل.) خرد شدن، له شدن.
الف
معین
آسایشگاه
(~.) (اِمر.)محل آسایش و استراحت.
الف
معین
آسان کاری
(حامص.) سهل گرفتن، مساهله.
الف
معین
آساینده
(یَ دِ) (ص فا.) استراحت کننده.
الف
معین
آسا
(اِ.) خمیازه، دهان دره.
«
‹
45
46
47
48
49
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها