جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آشفتگی
(شُ تِ) (حامص.)۱- شوریدگی پریشان حالی.۲- هرج و مرج.۳- خشم، غضب.۴- عشق،...
الف
معین
آشمال
(ص مر.) چاپلوس، متملق.
الف
معین
آشموغ
(ص.)۱- فریفتار، شریر.۲- نام دیوی است از پیروان اهریمن.
الف
معین
آشوبیدن
(دَ)۱- (مص م.) آشفته کردن.۲- (مص ل.) آشفته و متغیر شدن.۳- خشمگین شدن....
الف
معین
آشکار
(شْ یا ش ِ)۱- (ص.) ظاهر، هویدا.۲- (ق.) علناً.۳- (اِ.) صورت. مق معنی.۴-...
الف
معین
آشناوری
(~. وَ)(ص مر.)کسی که همنشینی با او دلپذیر باشد.
الف
معین
آشوفتن
(تَ) (مص ل.) آشفتن.
الف
معین
آشفته دماغ
(~. دِ) (ص مر.)۱- حواس پرت. ۲- غمگین.۳- دیوانه.
الف
معین
آشکو
(اِ.) نک آشکوب.
الف
معین
آشوب
(اِ.)۱- فتنه، فساد.۲- مایة فتنه، موجب فساد.۳- شور و غوغا.۴- هرج و مرج....
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها