جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آصال
(اِ.) جِ اصیل ؛ شبانگاه، نزدیک غروب.
الف
معین
آغا
(ص. اِ.)۱- خاتون، خانم.۲- زن، زوجه.۳- عنوانی که برای احترام به اول ا...
الف
معین
آغازه
(زِ)(اِ.)آغاره، دوالی که بین رویه و تخت کفش دوزند تا آب و خاک به درون ...
الف
معین
آشگر
(گَ) (ص.) دباغ، پوست پیرا.
الف
معین
آغاجی
(اِ. ص.) حاجب، پرده دار، آنکه بدون اجازه میتوانست بر شاه وارد شود.
الف
معین
آشکوب
(اِ.)۱- هر طبقه از ساختمان.۲- هر یک از طبقات نه گانة آسمان ؛ سپهر.۳- ...
الف
معین
آغازگر
(گَ) (ص فا.)۱- آغاز کننده.۲- در اصطلاح اسب دوانی، کسی که فرمان حرکت می...
الف
معین
آغستن
(غِ تَ) (مص. م) آغندن، آکندن، پر کردن.
الف
معین
آغردن
(غَ دَ) (مص م.) نک آغاریدن.
الف
معین
آغشته
(غَ یا غِ تِ)(ص مف.)۱- خیسانده، نم داده.۲- آب داده.۳- آلوده.
«
‹
59
60
61
62
63
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها