جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آفتاب تنک
(تُ نُ) (اِمر.) هنگام طلوع آفتاب.
الف
معین
آغردن
(غَ دَ) (مص م.) نک آغاریدن.
الف
معین
آغز
(غُ) (اِ.) نک آغوز.
الف
معین
آغر
(غَ) (اِ.) خشک رود، مسیر سیلاب که در بعضی جاهای آن آب مانده باشد.
الف
معین
آفتاب
(اِ.)۱- خورشید، شمس، مهر.۲- نور خورشید، شعاع شمس. ؛ ~از سر دیوار گذش...
الف
معین
آغستن
(غِ تَ) (مص. م) آغندن، آکندن، پر کردن.
الف
معین
آغشتن
(غَ یا غِ تَ)۱- (مص م.) خیس کردن، نم کردن.۲- آلودن.۳- (مص ل.) خیسیدن، ...
الف
معین
آغوش
(اِ.) میان دو دست فراهم آورده، بغل. ؛ به ~کشیدن به خود چسباندن کسی ی...
الف
معین
آغوز
(اِ.)اولین شیری که یک ماده به نوزادش دهد؛ ماک، شیر ماک.
الف
معین
آفت
(فَ) (اِ.) آسیب، بلا.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها