جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آلفتن
(لُ تَ)۱- (مص م.) آشفتن، پریشان ساختن.۲- (مص ل.) شوریده شدن، پریشان شد...
الف
معین
آلفته
(لُ تِ) (ص مف.) آشفته، پریشان.
الف
معین
آله کلو
(لِ یا لَ کُ) (اِمر.) حشرهای از راستة قاب بالان که در نواحی بحرالرومی...
الف
معین
آلغ
(لُ) (اِ.) نک آله.
الف
معین
آلودگی
(دِ) (حامص.)۱- ناپاکی، آلایش، لکه.۲- عادت به اعمال زشت.۳- گناه، فسق.
الف
معین
آلودن
(دَ) ۱- (مص م.) آغشته کردن، آلوده کردن.۲- (مص ل.) کثیف شدن.
الف
معین
آلوسن
(سَ) (اِ.) = آلسن: قسمی زردآلوی لطیف.
الف
معین
آلهه
(لِ هِ) (اِ.) جِ اِله ؛ خدایان، معبودان.
الف
معین
آلنگ
(لَ) (اِ.)۱- خندق.۲- دیواری که بر گِرد سپاه برای محافظت درست کنند. مور...
الف
معین
آلفا
(اِ.) گیاهی است از تیرة غلات که دایمی است و در شمال آفریقا و جنوب اسپ...
«
‹
71
72
73
74
75
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها