جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آموت
(اِ.) آشیان، آشیانه. لانة پرندگان شکاری.
الف
معین
آمد کار
(~.) (ص.) خجستگی، فرخنده.
الف
معین
آموختن
(تَ) (مص ل.) یاد دادن و یاد گرفتن.
الف
معین
آمنه
(مَ نِ یا نَ) (اِ.) = امنه: پشتة هیزم، پشتوارة هیزم، تودة خرمن هیزم شک...
الف
معین
آمرزیده
(مُ دِ) (ص مف.) مرحوم، شادروان.
الف
معین
آمر علی
(مِ عَ) (اِمر.) آدم فضول که مدام دستور میدهد.
الف
معین
آمد داشتن
(~. تَ) (مص ل.) فرخنده بودن، خوش قدم بودن.
الف
معین
آموخته
(تِ) (ص مف.)۱ - یاد گرفته، تعلیم گرفته.۲- مؤدب، فرهیخته.۳- عادت کرده.۴...
الف
معین
آمپر
(پِ) (اِ.) واحدی برای اندازه - گیری شدت جریان برق. ؛ ~ کسی بالا رف...
الف
معین
آمپرسنج
(~. سَ) اسبابی برای اندازه گیری شدت جریان الکتریکی مستقیم و متناوب که...
«
‹
77
78
79
80
81
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها