لغات فرهنگ لغت زردیس - صفحه 86 از 3246

الف معین

(یُ) (اِ.) یون مثبت. مق. کاتیون.

الف معین

(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می‌شود و در آب ک...

الف معین

(اِ.) جِ اناء؛ ظرف‌ها، آبدان‌ها.

الف معین

(اِ.) گیاهی از تیرة مرکبان جزو دستة پیوسته گلبرگ‌ها که اصل آن از مکزیک...

الف معین

(دُ پِ) (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند،...

الف معین

(مُ رِ) (اِمر.) آهار زدن و با مهره روشن و صیقلی کردن.

الف معین

(صت.) کلمه‌ای است که برای نشان دادن درد، رنج، اسف و اندوه به کار می‌بر...

الف معین

(اِ.) خُم کوچک سفالین که دوغ را در آن می‌ریختند و آرام آرام تکان می‌دا...

الف معین

(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می‌شود و درآب ک...

الف معین

(اِ.) گروهی از پروتئین‌های کاتالیزی که یاخته‌های زنده آن‌ها را تولید ...