جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آهاردن
(دَ) (مص م.) آهار زدن. آهار کردن.
الف
معین
آنسه
(اِفا.) مؤنث آنس، زن نیکو، خانم. ج. اوانس، آنسات.
الف
معین
آنسیلین
(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر میشود و در آب ک...
الف
معین
آنژین
(اِ.) گلو درد چرکی که با تب همراه است.
الف
معین
آنچ
(اِ اشاره مر. حر ربط.) مخفف آن چه.
الف
معین
آنیه
(اِ.) جِ اناء؛ ظرفها، آبدانها.
الف
معین
آنگلوفیل
(لُ) (ص. اِ.) کسی که طرف دار انگلستان است، انگلیس دوست.
الف
معین
آنژیوگرافی
(یُ گِ) (اِمص.) تصویر - برداری از رگها با استفاده از اشعة ایکس همراه...
الف
معین
آنوریسم
(نِ) (اِ.) غدة متشکل از خون که غالباً به شریان مربوط است و محتویات آن...
الف
معین
آنزیم
(اِ.) گروهی از پروتئینهای کاتالیزی که یاختههای زنده آنها را تولید ...
«
‹
85
86
87
88
89
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها