جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آهودل
(دِ) (ص مر.) ترسو، بزدل.
الف
معین
آهوانگیز
(اَ) (ص فا.) کسی که شکار را به سوی شکارچی هدایت میکند.
الف
معین
آهن جفت
(~. جُ) (اِمر.) گاوآهن.
الف
معین
آهنگ
(هَ) (اِ.)۱- قصد، عزم.۲- حمله، صولت.۳- نوا، لحن.۴- فحوی، مفاد.۵- سان،...
الف
معین
آهنین
(هَ) (ص نسب.)۱- آهنی، از جنس آهن.۲- (کن.) بسیار توانا و قوی.
الف
معین
آهن گذار
(هَ. گُ) (ص مر.) کسی که تیر را از آهن بگذراند.
الف
معین
آهو
(اِ.) جانوری از خانوادة تهی - شاخان، جزو راستة نشخوارکنندگان که اقسا...
الف
معین
آهنگر
(~. گَ) (اِ. ص.) کسی که پیشه اش ساختن آلات و ادوات آهنی است، حداد.
الف
معین
آهن رگ
(~. رَ) (ص مر.) اسب قوی، اسب پرزور.
الف
معین
آهن پاره
(هَ. رِ) (اِمر.)۱- تکهای از آهن.۲- (عا.) هر یک از قطعات ماشین مستعمل ...
«
‹
88
89
90
91
92
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها