جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آبگینه
(نِ) (اِمر.)۱- شیشه.۲- پیمانه یا ظرف بلوری.۳- الماس.۴- تیغ.۵- کنایه ا...
الف
معین
آتشک
(تَ شَ)(اِمر.)۱ - آبلة فرنگی، سفلیس، کوفت.۲- کرم شب تاب.
الف
معین
آتشپا
(~.)(ص مر.) تیزرو، بی قرار و آرام.
الف
معین
آتشه
(تَ یا تِ ش ِ) (اِمر.) برق، آذرخش.
الف
معین
آتشفشان
(~. فِ) (ص فا. اِمر.)۱- آن چه آتش فشاند.۲- کوهی که از دهانة آن مواد سی...
الف
معین
آتشدان
(~.)(اِمر.)۱- منقل، اجاق.۲- تنور.۳- ظرفی مخصوص در آتشکده که در آن آتش ...
الف
معین
آتشخوار
(~. خا) (اِمر.)۱- خورندة آتش.۲- شترمرغ.۳- کنایه از: آدم.
الف
معین
آتشبان
(~.) (ص مر.)۱- نگهبان آتشکده.۲- مالک دوزخ.
الف
معین
آتشبار
(~.) (اِفا.)۱- ریزندة آتش (شخص یا شی ء).۲- چخماق.۳- تفنگ، توپ.۴- یک و...
الف
معین
آتلیه
(تُ یِّ) (اِ.)۱- کارگاه هنری که در آن چند هنرجو زیر نظر استاد به کار ...
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها