جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آجودان
(اِ.)۱- افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد.۲- (عا.) آژان، مأمور پلی...
الف
معین
آجل
(جُ یا جَ) (اِ.) آروغ.
الف
معین
آجر نسوز
(~ ِ نَ) (اِمر.) نوعی از آجر که از اکسید منیزیوم و برخی از سیلیکاتهای...
الف
معین
آجر
(جُ) (اِ.) معرب آگر یا آگور؛ خشتی که در کوره پخته شده باشد و یکی از مص...
الف
معین
آخر
(خَ) (ص.) دیگر، دیگری. ج. آخرین.
الف
معین
آخته چی
(~.) (ص مر.)داروغة اصطبل، ناظر طویله، میرآخور.
الف
معین
آخور
(خُ) (اِ.)=آخر:۱ - طویله، اصطبل.۲- حوضچه.
الف
معین
آخته
(تِ)(ص مف.)۱- برآورده، کشیده، بیرون کشیده.۲ - برافراشته، بالا برده.۳- ...
الف
معین
آخشیگ
(اِ.) نک آخشیج.
الف
معین
آختن
(تَ) (مص م.)۱- بر آوردن، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف). ۲- بالا بر...
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها