جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آخشیگ
(اِ.) نک آخشیج.
الف
معین
آختن
(تَ) (مص م.)۱- بر آوردن، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف). ۲- بالا بر...
الف
معین
آخشیجان
(اِ.) جِ آخشیج ؛ عناصر چهارگانه.
الف
معین
آخال
(اِ.)۱- خاکروبه، آشغال.۲- هر چیز دورانداختنی.
الف
معین
آخشیج
(اِ.)۱- عنصر.۲- هیولی.۳- ضد، مخالف.
الف
معین
آخ و اوخ
(خُ) (اِمر.) کلمهای است حاکی از نالة بیمار و مانند آن.
الف
معین
آخشمه
(شُ یا شَ مِ) (اِ.) آخسمه.
الف
معین
آخ
(ص.) کلمة افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تأسف تلفظ میکنند.
الف
معین
آخسمه
(سُ یا سَ مِ) (اِ.) بوزه ؛ شرابی که از برنج، ارزن، ذرت یا جو بگیرند.
الف
معین
آحاد
(اِ.) جِ احد؛ یکان، یکها.۱- افراد، اشخاص.۲- دستة اعداد نخستین از۱- ت...
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها