جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آخرالدواء
(خِ رُ دُّ) (اِمر.) آخرین دارو، آخرین علاج.
الف
معین
آخرالامر
(خِ رَ یا رُ اَ) (ق مر.) سرانجام، آخرکار، عاقبت.
الف
معین
آخر
(خَ) (ص.) دیگر، دیگری. ج. آخرین.
الف
معین
آخته چی
(~.) (ص مر.)داروغة اصطبل، ناظر طویله، میرآخور.
الف
معین
آخور
(خُ) (اِ.)=آخر:۱ - طویله، اصطبل.۲- حوضچه.
الف
معین
آخته
(تِ)(ص مف.)۱- برآورده، کشیده، بیرون کشیده.۲ - برافراشته، بالا برده.۳- ...
الف
معین
آدرمه
(رَ مِ) (اِ.) نک آدرم.
الف
معین
آدرم
(رَ) (اِ.)۱ - نمد زین اسب و مانند آن.۲- درفشی که با آن نمدزین را دوزن...
الف
معین
آدرس
(رِ) (اِ.)۱- نشانی خانه، اداره و مانند آن، نشانی (فره).۲- عنوان و نا...
الف
معین
آدر
(دَ) (اِ.) آذر، آتش.
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها