جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آدیش
(اِ.) آتش.
الف
معین
آده
(دِ) (اِ.) چوب دراز، چوب بستی که روی زمین برپا کنند تا پرندگان روی آن ...
الف
معین
آدمیزاد
(دَ) (ص مر.) = آدمیزاده: انسان، بشر. ؛ ~ شیر خام خورده کنایه از: انس...
الف
معین
آدمیرال
(اِ.) امیرالبحر، دریاسالار.
الف
معین
آدمیت
(دَ یَّ) (مص جع.)۱- انسان بودن.۲- به فضایل انسانی آراسته بودن.
الف
معین
آذرجشن
(~. جَ) (اِمر.) جشنی در روز آذر (نهم) از ماه آذر، در این روز به زیارت ...
الف
معین
آدمی سیرت
(~. رَ) (ص مر.)نیکو - رفتار، نیکوخصال.
الف
معین
آذربو
(~.) (اِمر.) = آذربویه: گیاهی است جزو تیرة اسفناج و خودرو است و برگها...
الف
معین
آدمک
(دَ مَ) (اِمصغ.)۱- آدم کوچک.۲- مترسک.
الف
معین
آذربرزین
(~. بَ) (اِ.) نام یکی از سه آتشکدة بزرگ دورة ساسانی که در ریوند خراسان...
«
‹
30
31
32
33
34
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها