جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یاسامه
(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و ک...
معین
ی
یاری
(حامص.) کمک، مدد.
معین
ی
یانکی
(اِ.) نامی تحقیرآمیز برای آمریکاییان خاصه نظامیان آمریکا.
معین
ی
یاقوتی
۱ - (اِ.) نوعی از انگور که دانههای آن ریز و سرخ رنگ است.۲- (ص نسب.) ب...
معین
ی
یاسا
(اِ.)۱- فرمان و حکم پادشاهی.۲- قانون و مجازات مغولی.
معین
ی
یارگی
(رَ) (اِ.)۱- یارایی، توانایی.۲- مجال، فرصت.
معین
ی
یانه
(ن) (اِ.)۱- هاون.۲- بزرک و تخم کتان.
معین
ی
یاقوت
(اِ.) از سنگهای معدنی گران بها به رنگهای سرخ، زرد، کبود.
معین
ی
یاس
(اِ.) درختچهای زینتی از تیرة زیتونیان با گلهای معطر و سفید.
معین
ی
یارک
(رَ) (اِ.)۱- یار کوچک.۲- بچه دان، رحم.
«
‹
3218
3219
3220
3221
3222
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها