جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
ینبوع
(یَ) (اِ.)۱- چشمة بزرگ.۲- جوی بسیار آب.
معین
ی
یک بند
(~. بَ) (ق مر.) پیوسته، پشت سر هم.
معین
ی
یوم القرار
(~. قَ) (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.
معین
ی
یورش
(رِ) (اِ.) تاخت و تاز، هجوم.
معین
ی
ینابیع
(یَ بِ) (اِ.) جِ ینبوع ؛ چشمهها.
معین
ی
یک بخته
(~. بَ تِ)(ص.) زنی که در زندگی بیش از یک شوهر نکرده باشد.
معین
ی
یوم الدین
(~.) (اِمر.) روز قیامت، روزشمار.
معین
ی
یورتمه
(مِ) (اِ.) چهار نعل رفتن اسب.
معین
ی
یمین
(یَ) (اِ.)۱ - سمت راست.۲- سوگند، قسم.
معین
ی
یک انداز
(~. اَ)۱- (ص مر.) برابر.۲- (اِ.) تیر کاری که با یک بار انداختن شکار یا...
«
‹
3235
3236
3237
3238
3239
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها