جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آستیم
(اِ.) = استیم. اشتیم. ستیم:۱- چرک زخم، جراحت.۲- زخم و جراحتی که در اثر...
الف
معین
آسا
(اِ.) خمیازه، دهان دره.
الف
معین
آستر بدرقه
(~. بَ رَ قِ) (اِمر.) پارچه یا کاغذی که از یک سو به جلد و از سوی دیگر ...
الف
معین
آس کردن
(کَ دَ) (مص م) خُرد کردن، آسیا کردن، ساییدن.
الف
معین
آستر
(~.) (ق.) آن سوی تر، زاستر.
الف
معین
آس و پاس
(سُ) (ص.) (عا.) لات و لوت، مفلس، بینوا.
الف
معین
آستانه
(نِ) (اِ.)۱- آستان.۲- چوب زیرین چارچوب (در).۳- مقدمه، وسیله.۴- بارگاه...
الف
معین
آس شدن
(شُ) (مص ل.) خرد شدن، له شدن.
الف
معین
آستان بوسی
(حامص.) به خدمت بزرگی رسیدن.
الف
معین
آس باد
(س ِ) (اِمر.) آسی که با نیروی باد کار میکند. بادآس.
«
‹
45
46
47
48
49
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها