جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آسیایی
(ص نسب.) منسوب به قارة آسیا، اهل قارة آسیا (یکی از پنج قارة کرة زمین)....
الف
معین
آسیاکردن
(کَ دَ) (مص م.) خرد و آرد کردن غله و حبوبات و مانند آن به وسیلة آسیا.
الف
معین
آسیاچرخ
(چَ) (اِمر.) نک آس باد.
الف
معین
آسیاو
(اِمر.) آسیاب، آسیا.
الف
معین
آسیازنه
(زَ نِ) (اِمر.) نک آژینه.
الف
معین
آسیابان
(ص. اِ.) کسی که نگه داری و ادارة آسیاب را بر عهده دارد.
الف
معین
آشخال
(اِ.) نک آشغال.
الف
معین
آش ابو
دردا (ش ِ اَ. دَ)(اِمر.) آشی که به نیت شفای بیماری درست میکنند و به م...
الف
معین
آشتی کنان
(کُ) (ص فا. اِ.)۱- عمل آشتی کردن.۲- مجلسی که برای آشتی کردن و آشتی داد...
الف
معین
آش آلو شدن
(ش ِ یا شُ دَ) (مص ل.) کنف شدن، خجالت زده شدن.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها