جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آشپز
(پَ) (ص فا.) آن که شغلش پخت غذاست ؛ طباخ.
الف
معین
آشمالی
(حامص.) تملق، چاپلوسی.
الف
معین
آشوفتن
(تَ) (مص ل.) آشفتن.
الف
معین
آشمال
(ص مر.) چاپلوس، متملق.
الف
معین
آشوغ
(ص.) ناشناخته، گمنام.
الف
معین
آشفتگی
(شُ تِ) (حامص.)۱- شوریدگی پریشان حالی.۲- هرج و مرج.۳- خشم، غضب.۴- عشق،...
الف
معین
آشوریده
(دِ) (ص مف.) شورانیده، درهم کرده.
الف
معین
آشفته سامان
(~.) (ص مر.)۱ - تهیدست، فقیر.۲- شوریده، مجذوب.
الف
معین
آشوردن
(دَ) (مص م.)۱- زیر و زبر کردن، برهم زدن.۲- آمیختن.۳- خمیر کردن.
الف
معین
آشفته روز
(~.) (ص مر.) بدبخت، بداقبال.
«
‹
55
56
57
58
59
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها