جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آشناو
(~.) (اِ.) نک شنا.
الف
معین
آشکارساز
(ش ِ) (اِفا. اِمر.) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میس...
الف
معین
آشناه
(~.) (اِ.) شنا، آشنا.
الف
معین
آشکار
(شْ یا ش ِ)۱- (ص.) ظاهر، هویدا.۲- (ق.) علناً.۳- (اِ.) صورت. مق معنی.۴-...
الف
معین
آشنا
(~.) (اِ.) شنا، شناوری.
الف
معین
آشپزخانه
(~. نِ) (اِمر.) آنجا که غذا پزند، مطبخ.
الف
معین
آشموغ
(ص.)۱- فریفتار، شریر.۲- نام دیوی است از پیروان اهریمن.
الف
معین
آشپز
(پَ) (ص فا.) آن که شغلش پخت غذاست ؛ طباخ.
الف
معین
آشمالی
(حامص.) تملق، چاپلوسی.
الف
معین
آشوفتن
(تَ) (مص ل.) آشفتن.
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها