جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آشناگر
(~. گَ) (ص فا.) شناگر، آب باز.
الف
معین
آغاز نهادن
(دَ) (مص ل.) شروع کردن.
الف
معین
آغاز
(اِ.) اول، شروع، ابتدا.
الف
معین
آغاریدن
(دَ)۱ - (مص م.)خیساندن، نم دادن.۲- آمیختن.۳- سرشتن.۴- (مص ل.) نم کشیدن...
الف
معین
آغاری
(اِ.)نوعی جامة ابریشمین ضخیم که مردان از آن لباده، عبا و سرداری درست م...
الف
معین
آغاردن
(دَ) (مص م.) آغاریدن.
الف
معین
آغار
۱ - (اِ.) نم و رطوبت.۲- (ص.) نم کشیده، خیس شده.
الف
معین
آغالیده
(دِ) (ص مف.)۱- تحریک شده، انگیخته.۲- پریشان ساخته.۳- برشورانیده، برانگ...
الف
معین
آغاجی
(اِ. ص.) حاجب، پرده دار، آنکه بدون اجازه میتوانست بر شاه وارد شود.
الف
معین
آغالیدن
(دَ) (مص م.)۱- انگیختن، شوراندن.۲- آشفتن.۳- تنگ فراگرفتن.
«
‹
57
58
59
60
61
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها