جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آفاقی
(ص نسب.)منسوب به آفاق ؛ بیرونی، خارجی.
الف
معین
آغستن
(غِ تَ) (مص. م) آغندن، آکندن، پر کردن.
الف
معین
آفاق
(اِ.) جِ افق.۱- کرانههای آسمان، دشت.۲- عالم، جهان.
الف
معین
آغز
(غُ) (اِ.) نک آغوز.
الف
معین
آفات
(اِ.) جِ آفت ؛ آفتها، آسیبها.
الف
معین
آغری
(غَ) (اِ.) نک آغاری.
الف
معین
آف
(اِ.) مهر، خورشید.
الف
معین
آغردن
(غَ دَ) (مص م.) نک آغاریدن.
الف
معین
آغیل
(اِ.) = آغول: نگریستن از گوشة چشم از روی خشم.
الف
معین
آغر
(غَ) (اِ.) خشک رود، مسیر سیلاب که در بعضی جاهای آن آب مانده باشد.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها