جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آقا
(اِ.)۱- برادر بزرگتر، برادر مهتر.۲- امیر، ارباب، سرور، رییس.۳- عنوان...
الف
معین
آق سقل
(سَ قَّ) (اِمر.) ریش سفید.
الف
معین
آق
(ص.) سفید: آق پر، پر سفید؛ آق تپه، تپة سفید.
الف
معین
آفیش
(اِ.) آگهی مکتوب و غالباً مصور که ابعاد آن در حدود ۳۵*۵۰ سانتی متر با...
الف
معین
آفگانه کردن
(~. کَ دَ)(مص ل.)سقط جنین کردن، بچه افکندن.
الف
معین
آل تمغا
(تَ) (اِمر.) مهر سرخ رنگی که پادشاهان مغول بر فرمانهای خود میزدند.
الف
معین
آفگانه
(نِ)(اِمر.)بچة نارسیده، جنین که پیش از موقع از شکم زن یا حیوان ماده سِ...
الف
معین
آل
(اِ.) نام موجودی موهوم که عوام معتقدند ب ه زن تازه زا آسیب میرساند، ب...
الف
معین
آفندیدن
(فَ دَ) (مص ل.)۱- دشمنی کردن.۲- جنگ کردن.
الف
معین
آقچه
(چِ) (اِ.)۱- زر یا سیم مسکوک.۲- پول طلا یا نقره.۳- واحدی برای آب که ت...
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها