جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آماجگاه
(اِمر.) ۱- نشانه گاه. ۲- میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین...
الف
معین
آمبولانس
(اِ.) اتومبیل مخصوص جهت حمل بیماران و مجروحان به بیمارستان و یا مردگ...
الف
معین
آماج
(اِ.)۱- تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند.۲- نشان، نشانه،...
الف
معین
آماهیدن
(دَ) (مص ل.) نک آماسانیدن.
الف
معین
آماتور
(تُ) (ص. اِ.) کسی که کاری را صرفاً از روی علاقه و میل و نه برای کسب د...
الف
معین
آماهانیدن
(دَ) (مص م.) نک آماسانیدن.
الف
معین
آلیگاتور
(تُ) (اِ.) نوعی نهنگ آمریکایی که طول آن به ۴ تا ۵ متر میرسد.
الف
معین
آمانی
(اِ.) جِ امنیّت ؛ آرزوها.
الف
معین
آلیزیدن
(دَ) (مص ل.) جفتک زدن، لگد انداختن. آلیزدن هم گویند.
الف
معین
آمال
(اِ.) جِ امل ؛ امیدها، آرزوها.
«
‹
73
74
75
76
77
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها