جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آلی
(ص نسب.)۱ - سرخی.۲ - سرخی نیم رنگ.
الف
معین
آماس
(اِ.) = آماز: ورم، برآمدگی، آماده و آماز نیز گویند.
الف
معین
آلگونه
(نِ) (اِمر.) سُرخاب، گلگونه، مادة سرخ رنگی که زنان به گونة خود مالند. ...
الف
معین
آماریلیس
(اِ.) گیاه پیازداری از تیرة نرگسیها جزو تک لپهایهای رنگین جام و رن...
الف
معین
آلگرو
(لِّ گْ رُ) (ق.) تند و سبک، شدید و بانشاط.
الف
معین
آماریدن
(دَ) (مص م.)۱- شمردن، به حساب آوردن.۲- اهمیت دادن، به روی خود آوردن.
الف
معین
آمارگر
(گَ) (ص.) آن که مأمور انجام دادن امور آمار است، مأمور احصائیه.
الف
معین
آمار
(اِ.)۱ - حساب، شمار.۲- واژهای است فارسی، برابر استاتیستیک یا احصائیه...
الف
معین
آمادگی
(دِ)۱- (حامص.) آماده بودن.۲- (اِ.) تهیه، بسیج، استعداد.
الف
معین
آماده
(دِ) (ص.) حاضر، مهیّا.
«
‹
74
75
76
77
78
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها