جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آمفی تآتر
(تِ) (اِمر.) تماشاخانه، جای اجرای نمایشنامه و تئاتر.
الف
معین
آمد
(مَ) (مص مر.)۱- آمدن، رفت و آمد.۲- بازگشت.۳- بخت، سازگاری بخت.
الف
معین
آمرغ
(مُ) (اِ.) چیز اندک.
الف
معین
آمرزیده
(مُ دِ) (ص مف.) مرحوم، شادروان.
الف
معین
آمرزیدن
(مُ دَ) (مص م.) بخشیده شدن گناه توسط خداوند. غفران، آمرزش، آمرزیش.
الف
معین
آمرزگار
(مُ زْ یا زِ) (ص فا.) آمرزشکار.
الف
معین
آمرزنده
(مُ دِ) (ص فا.) بخشاینده، غفور.
الف
معین
آمرزش
(مُ زِ) (اِمص.)بخشایش گناه از طرف خدا، مغفرت.
الف
معین
آمودن
(دَ) (مص م.)۱- ساختن، آراستن.۲- جادادن گوهر در انگشتر.۳- به نخ کشیدن گ...
الف
معین
آمرانه
(مِ نِ) (ق مر.) تحکم آمیز.
«
‹
76
77
78
79
80
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها