جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آمرزنده
(مُ دِ) (ص فا.) بخشاینده، غفور.
الف
معین
آمرزش
(مُ زِ) (اِمص.)بخشایش گناه از طرف خدا، مغفرت.
الف
معین
آمودن
(دَ) (مص م.)۱- ساختن، آراستن.۲- جادادن گوهر در انگشتر.۳- به نخ کشیدن گ...
الف
معین
آمرانه
(مِ نِ) (ق مر.) تحکم آمیز.
الف
معین
آموخته کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) عادت دادن.
الف
معین
آمر علی
(مِ عَ) (اِمر.) آدم فضول که مدام دستور میدهد.
الف
معین
آموخته
(تِ) (ص مف.)۱ - یاد گرفته، تعلیم گرفته.۲- مؤدب، فرهیخته.۳- عادت کرده.۴...
الف
معین
آمر
(مِ) ۱- (اِفا.) امر کننده، فرماینده.۲- (اِ.) روز ششم یا چهارم از ایام ...
الف
معین
آمیغ
(اِ.)۱- آمیزش.۲- مباشرت، مجامعت و نیز پسوندی که معنای آمیختگی میدهد م...
الف
معین
آمونیاک
(اِ.) گازی است بی رنگ، با بوی تند و اشک آور که در آب حل میشود.
«
‹
77
78
79
80
81
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها