جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آمیزگاری
(اِ مص.) حُسن معاشرت، خوش اخلاقی.
الف
معین
آمون
(ص.) پر، مملو، لبالب.
الف
معین
آمیزگار
(اِ.) معاشر.
الف
معین
آمولن
(لُ) (اِ.) نشاسته، نشا.
الف
معین
آمیزه مو
(~.) (ص مر.) کسی که موهای سرش جوگندمی (سیاه و سفید) باشد.
الف
معین
آموق
(اِ.) نک آماق.
الف
معین
آمیزه
(زِ) (ص مر.)۱- آمیخته، مخلوط.۲- کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گوی...
الف
معین
آموزگان
(زِ یا زْ) (اِمر.)مجموعهای از واحدهای درسی که تشکیل یک رشتة تحصیلی را...
الف
معین
آنتی هیستامین
(اِ.) دارویی که بازدارندة برخی آثار هیستامین به ویژه نقش آلرژی زای آن...
الف
معین
آن گونه
(نِ) (ق مر.) آن سان، آن وجه.
«
‹
80
81
82
83
84
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها