جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آندون
(ق.)۱- آن جا.۲- بدان سوی، بدان جهت.۳- آنچنان.
الف
معین
آنک
(~.) (اِ.) آبله.
الف
معین
آندوسکوپی
(دُ سْ کُ) (اِمص.) معاینة مجراها و حفرههای داخلی بدن با درون بین (آن...
الف
معین
آنژیوگرافی
(یُ گِ) (اِمص.) تصویر - برداری از رگها با استفاده از اشعة ایکس همراه...
الف
معین
آندوسپرم
(دُ پِ) (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند،...
الف
معین
آنژیوکت
(یُ کَ) (اِ.) لولة لاستیکی باریکی که در مسیر رگ قرار میدهند و مایعات...
الف
معین
آهن گذار
(هَ. گُ) (ص مر.) کسی که تیر را از آهن بگذراند.
الف
معین
آهرمن
(هَ مَ) (اِ.) نک اهریمن.
الف
معین
آهن پوش
(~.) (ص مر.) کسی که زره آهنین به تن دارد.
الف
معین
آهای
(شب جم.) (عا.)۱- حرف ندا؛ آی.۲- علامت تحذیراست:مراقب باش، برحذر باش.
«
‹
86
87
88
89
90
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها