جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آهن خا
(ی) (هَ) (ص مر.)۱- کسی که آهن را با دندان نرم کند.۲- کنایه از: اسب سرک...
الف
معین
آهوانگیز
(اَ) (ص فا.) کسی که شکار را به سوی شکارچی هدایت میکند.
الف
معین
آهن جفت
(~. جُ) (اِمر.) گاوآهن.
الف
معین
آهو
(اِ.) جانوری از خانوادة تهی - شاخان، جزو راستة نشخوارکنندگان که اقسا...
الف
معین
آهن جامه
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تختههای صندوقهای چوبی ...
الف
معین
آهنین
(هَ) (ص نسب.)۱- آهنی، از جنس آهن.۲- (کن.) بسیار توانا و قوی.
الف
معین
آهمند
(هُ مَ)(ص مر.)۱- آهومند، گناهکار، عاصی.۲- معیوب.۳- دروغگو.
الف
معین
آوا
(اِ.) آواز، بانگ.
الف
معین
آو
(اِ.) آب.
الف
معین
آهیختن
(تَ) (مص م.)۱- آهختن، آختن، برکشیدن ؛ بیرون کشیدن چیزی مانند شمشیر، ت...
«
‹
89
90
91
92
93
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها