جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آوازه شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- شهره شدن.۲- مایة عبرت گشتن.
الف
معین
آوردیدن
(وَ دَ) (مص ل.) جنگ کردن، نبرد کردن.
الف
معین
آوازه خوان
(~. خا) (ص فا. ص مر.) کسی که آواز خواند، خوانندة حرفهای.
الف
معین
آوردگه
(~. گَ) (اِمر.) نک آوردگاه.
الف
معین
آوازه
(زِ) (اِ.)۱- صیت، شهرت.۲- صوت، آوا.۳- نغمه، ترانه.
الف
معین
آوردگاه
(~.) (اِمر.) آوردگه، میدان جنگ، عرصة کارزار.
الف
معین
آواز دادن
(دَ) (مص ل.) صدا کردن، فرا - خواندن.
الف
معین
آوردن
(وَ یا وُ دَ) (مص م.)۱- چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن.۲- ...
الف
معین
آواز
(اِ.)۱- آوا، بانگ.۲- نغمه، سرود، آهنگ.۳- هر یک از دستگاههای موسیقی و ...
الف
معین
آوردجو
(وَ) (ص فا.) آوردجوی، جنگجو، جنگاور، آوردخواه.
«
‹
92
93
94
95
96
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها