جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آپ تو دیت
(دِ یْ) (اِمص.) روزآمد کردن، نو یا امروزی کردن، طبق روز درآوردن، در ج...
الف
معین
آونگ
(وَ) (اِ.)۱- ریسمانی که خوشههای انگور و دیگر میوهها را به آن میبندن...
الف
معین
آژینه
(نِ) (اِ.) آزینه ؛ آلتی فولادی شبیه به تیشه که با آن سنگ آسیا را دندا...
الف
معین
آژخ
(ژَ) (اِ.) آزخ.
الف
معین
آژیریدن
(دَ) (مص م.)۱- هوشیار کردن.۲- خبردار کردن.۳- فریاد زدن.
الف
معین
آژانس
(اِ.)۱- نمایندگی.۲- کارگزار.۳- بنگاه (فره) ؛ ~ خبری مؤسسهای که خب...
الف
معین
آژیرنده
(رَ دِ) (ص فا.) آگاه کننده.
الف
معین
آژان
(اِ.)۱- نماینده، کارگزار.۲- پاسبان.
الف
معین
آژیر
۱ - (ص.) زیرک، محتاط.۲- قوی، توانا.۳- برحذر کننده، پرهیزگار.۴- غلبه...
الف
معین
آژیده
(دِ) (ص مف.) آجیده.
«
‹
97
98
99
100
101
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها