جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آبلوج
(اِ.) قند سفید، نبات.
الف
معین
آتش افروختن
(~. اَ تَ)(مص م.) کنایه از: آشوب و فتنه به پا کردن.
الف
معین
آتش
(تَ یا تِ) (اِ.) شعله و حرارتی که از سوختن اشیاء حاصل شود، آذر، آتیش....
الف
معین
آتریاد
(تِ) (اِ.) یک دسته سرباز.
الف
معین
آتروپین
(تْ رُ) (اِ.) شبه قلیایی است سمی که از مهرگیاه گرفته میشود و در پزشک...
الف
معین
آترمه
(رَ مِ) (اِ.) نک آدرم.
الف
معین
آتربان
(تُ) (اِمر.) در آیین زردشتی نگهبان آتش مقدس، آسروان.
الف
معین
آبیار
(ص مر.) میرآب. تقسیم کنندة آب برای مزارع و باغها.
الف
معین
آبی
(ص نسب. اِ.)۱- یکی از سه رنگ اصلی (زرد، قرمز، آبی).۲- به، سفرجل.۳- نوع...
الف
معین
آتش نشان
(~. نِ) (ص فا. اِمر.)۱- مأموری که وظیفة او خاموش کردن حریق است.۲- دس...
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها