جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آخ
(ص.) کلمة افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تأسف تلفظ میکنند.
الف
معین
آخسمه
(سُ یا سَ مِ) (اِ.) بوزه ؛ شرابی که از برنج، ارزن، ذرت یا جو بگیرند.
الف
معین
آحاد
(اِ.) جِ احد؛ یکان، یکها.۱- افراد، اشخاص.۲- دستة اعداد نخستین از۱- ت...
الف
معین
آخرین
(خَ) (ص. اِ.) جِ آخر؛ بازپسینان، پسینیان.
الف
معین
آخریان
(رِ) (اِ.)۱- کالا، متاع.۲- اثاثة خانه.
الف
معین
آخرسالار
(خُ)(ص مر.)رییس کارکنان اصطبل.
الف
معین
آداب
جِ ادب ؛ رسوم، عادات.
الف
معین
آدم شناس
(~. ش ِ) ~ص فا.) آن که اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنا...
الف
معین
آخوندک
(دَ) (اِ.)۱- حشرهای سبز رنگ مانند ملخ با پاهای دراز، سر بزرگ و دو جفت...
الف
معین
آدم دو قازی
(~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش.
«
‹
27
28
29
30
31
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها