جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یطاق
(یَ) (اِ.) خوابگاه.
معین
ی
یزدان
(یَ) (اِ.) خدا، خداوند.
معین
ی
یده
(یَ دِ) (اِ.) ایجاد برف و باران با سحر و جادو.
معین
ی
یحتمل
(یُ تَ مَ) (ق.) شاید، احتمال دارد.
معین
ی
یاوند
(وَ) (اِ.) پادشاه. ج. یاوندان.
معین
ی
یله
(یَ لَ یا لِ) (ص.)۱- رها، ول.۲- آزاد.۳- هرزه، بیهوده.۴- تنها، منفرد.۵-...
معین
ی
یقنعلی بقال
(یَ نَ. بَ قُ) (اِ.) کنایه از آدم فقیر و بی اهمیت و کسی است که سرش به ...
معین
ی
یشک
(یَ) (اِ.) دندان، دندان پیشین.
معین
ی
یزدادی
(یَ) (اِمر.)۱- قلیه و قیمه را گویند که بعد از پخته شدن تخم مرغ بر بالا...
معین
ی
ید طولی
(یَ دِ لا) (ص مر.) مهارت، زبردستی، توانایی.
«
‹
3228
3229
3230
3231
3232
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها