جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آرمیدن
(رَ دَ) (مص ل.) نک آرامیدن.
الف
معین
آرزو
(رِ) (اِ.)۱ - خواهش، کام.۲- امید، چشمداشت.۳- شوق، اشتیاق.
الف
معین
آرمانشهر
(شَ) (اِمر.) جامعهای خیالی و آرمانی که در آن نظام کاملی برای سعادت نو...
الف
معین
آرمان
(اِ.)۱- آرزو، امید.۲- حسرت، اندوه.۳- اصل.
الف
معین
آرم
(اِ.)علامت و نشانهای که مخصوص یک ادارة دولتی یا هر مؤسسة دیگری باشد...
الف
معین
آرغده
(رَ دِ) (ص.)۱- برآشفته.۲- خشمگین.۳- آزمند.
الف
معین
آرغ بی جا زدن
(~ِ زَ دَ) (مص ل.)۱- سخن نابجا گفتن که باعث شرمساری شود.۲- فضولی کرد...
الف
معین
آرغ
(رُ) (اِ.) آروغ.
الف
معین
آزادگی
(دَ یا دِ) (حامص.)۱- حریت، جوانمردی.۲- نجابت، اصالت.۳- آسایش، آسودگی....
الف
معین
آروبند
(بَ)(ص مر.)آن که استخوان شکسته و از جای برآمده را به هم پیوند زند، شکس...
«
‹
38
39
40
41
42
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها