جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آزخ
(زَ) (اِ.) زگیل، بالو، واژو.
الف
معین
آز
(اِ.)۱- حرص، طمع، زیاده جویی.۲- آرزو.
الف
معین
آزجوی
(ص فا.) حریص، طماع.
الف
معین
آریغ
(اِ.) دلسردی، نفرت، کینه.
الف
معین
آزال
(اِ.) جِ ازل.
الف
معین
آریستوکراسی
(~.) (اِ.) نژاده سالاری، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفة سیاسی یونان ب...
الف
معین
آزاریدن
(دَ)۱- (مص ل.) آزرده شدن.۲- (مص م.) آزرده کردن.
الف
معین
آریستوکرات
(تُ کِ) (ص.) طرفدار اشراف، عضو طبقة اشراف، آن که معتقد به حکومت آریس...
الف
معین
آزارنده
(رَ دِ) (ص فا.) آزاردهنده، موذی.
الف
معین
آریا
(اِ.) شقایق وحشی خودرو از نوع خشخاش.
«
‹
40
41
42
43
44
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها