جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آزوغ
(اِ.) نک آزغ.
الف
معین
آزری
(زَ) (ص نسب.) منسوب به آزر جد مادری حضرت ابراهیم (ع) یا عمّ او که آزر ...
الف
معین
آزور
(وَ) (ص مر.) حریص، طماع.
الف
معین
آزرمگین
(~.) (ص مر.) باحیا، باشرم.
الف
معین
آزناک
(ص.) آزند، حریص.
الف
معین
آزرمجو
(ی) (~.) (ص فا.)۱- با شرم، کم رو.۲- منصف، عادل.
الف
معین
آزمون
(اِ.)۱- آزمایش، امتحان.۲- تجربه.۳- مجموعهای از پرسشها و مسائل یا پاس...
الف
معین
آزردگی
(زَ یا زُ دِ)(حامص.)رنجش، رنجیدگی.
الف
معین
آزمودگی
(دَ یا دِ) (حامص.) آزموده بودن، باتجربه بودن.
الف
معین
آزرده دل
(~. دِ) (ص مر.) رنجیده، ملول، آزرده خاطر.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها