جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آزمند
(مَ) (ص مر.) حریص، طمع کار.
الف
معین
آزرد
(زَ) (اِ.) رنگ، لون، گونه.
الف
معین
آزمایه
(یِ) (اِ مص.) امتحان، آزمایش.
الف
معین
آزدن
(دَ) (مص م.) آژدن، آجیدن.
الف
معین
آزماینده
(یَ دِ) (ص فا.) آزمایش کننده، آزمایشگر، مجرب.
الف
معین
آزمایشگاه
(~.) (اِمر.)۱- محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیلة ...
الف
معین
آزمایش
(یِ) (اِ.)۱- امتحان، تجربه، سنجش.۲- ورزش، ریاضت، مشق.
الف
معین
آزما
(ی) (ص فا.) در ترکیبات به معنی آزماینده آید: جنگ آزما، بخت آزما، رزم آ...
الف
معین
آزگار
(زَ یا زِ) (ق.) (عا.) کامل، تمام، دراز، طولانی.
الف
معین
آزفنداک
(فَ) (اِ.) نک آژفنداک.
«
‹
43
44
45
46
47
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها