جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آتش باد
(~.) (اِمر.) باد گرم، باد مسموم.
الف
معین
آتش انداز
(~. اَ) (ص فا.)۱- کسی که کارش روشن کردن کورة آجرپزی و اجاق و تنور نانو...
الف
معین
آتش افروزی
(~. اَ) (حامص.) کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب.
الف
معین
آتش افروز
(~. اَ) (ص فا.)۱- کسی که در جشنها مردم را سرگرم کرده، آتش روشن میکند...
الف
معین
آتش افروختن
(~. اَ تَ)(مص م.) کنایه از: آشوب و فتنه به پا کردن.
الف
معین
آتش
(تَ یا تِ) (اِ.) شعله و حرارتی که از سوختن اشیاء حاصل شود، آذر، آتیش....
الف
معین
آتریاد
(تِ) (اِ.) یک دسته سرباز.
الف
معین
آتروپین
(تْ رُ) (اِ.) شبه قلیایی است سمی که از مهرگیاه گرفته میشود و در پزشک...
الف
معین
آترمه
(رَ مِ) (اِ.) نک آدرم.
الف
معین
آتربان
(تُ) (اِمر.) در آیین زردشتی نگهبان آتش مقدس، آسروان.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها