جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آتشه
(تَ یا تِ ش ِ) (اِمر.) برق، آذرخش.
الف
معین
آتشفشان
(~. فِ) (ص فا. اِمر.)۱- آن چه آتش فشاند.۲- کوهی که از دهانة آن مواد سی...
الف
معین
آتشدان
(~.)(اِمر.)۱- منقل، اجاق.۲- تنور.۳- ظرفی مخصوص در آتشکده که در آن آتش ...
الف
معین
آتشخوار
(~. خا) (اِمر.)۱- خورندة آتش.۲- شترمرغ.۳- کنایه از: آدم.
الف
معین
آجیده
(دِ)۱ - (ص مف.) خلانیده، سوزن فرو برده.۲- (اِ.) بخیه، ناهمواریهای سطح...
الف
معین
آتمسفر
(مُ فِ) (اِ.)۱- تودة هوایی که اطراف کرة زمین را فرا گرفته، جو.۲- کنا...
الف
معین
آجیدن
(دَ) (مص م.) سوزن زدن، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن، درفش، نیشتر و مانند آ...
الف
معین
آتم
(تَ) (اِ.) اتم.
الف
معین
آجودان
(اِ.)۱- افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد.۲- (عا.) آژان، مأمور پلی...
الف
معین
آجل
(جُ یا جَ) (اِ.) آروغ.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها