جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گیوه
(وِ) (اِ.) نوعی کفش که رویة آن از نخ یا ابریشم بافته میشود. ؛ ~ها را...
گ
معین
گیس
(اِ.) موی بلند، گیسو.
معین
ی
یادمان
(اِمر.)۱- آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته میشود.۲- مراسمی که ...
معین
ی
یابیدن
(دَ) (مص م.) یافتن، پیدا کردن.
گ
معین
گیومه
(مِ) (اِ.) علامتی که به این شکل «» در دو طرف کلمه میگذارند.
گ
معین
گیرودار
(رُ) (اِ.) بحبوحه، هنگامه.
معین
ی
یادداشت
(اِ.)۱- آن چه در یاد میماند.۲- هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار...
معین
ی
یابو
(اِ.)۱- اسب باری، اسب بارکش.۲- (عا.) نادان، نفهم. ؛ ~ برداشتن کسی کن...
گ
معین
گیوتین
(اِ.) آلتی برای قطع کردن سَر مجرمان که در سال ۱۷۹۲ م. در فرانسه به کا...
گ
معین
گیره
(رِ) (اِ.) وسیلهای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی.
«
‹
3206
3207
3208
3209
3210
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها