جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یالمند
(مَ) (ص.) مخفّفِ عیالمند، شخصی که زن و فرزند دارد.
معین
ی
یاسین
(اِ.) یس ؛ نام یکی از سورههای قرآن.
معین
ی
یاز
(اِ.)۱- ارش ؛ واحدی در طول و آن از نوک انگشت میانی تا آرنج میباشد.۲- ...
معین
ی
یارد
(اِ.) واحد طول در انگلستان تقریباً ۹۲ سانتی متر.
معین
ی
یاللعجب
(لَ لْ عَ جَ) (شب جم.) شگفتا! عجبا!
معین
ی
یاسه
(س) (اِ.) نک یاسا.
معین
ی
یاریدن
(دَ) (مص م.) یاری کردن، حمایت نمودن.
معین
ی
یارج
(رَ) (اِ.) معرب یاره ؛ دستبند.
معین
ی
یالقوز
(اِ.) = یالغوز.۱- شخص مجرد، بی زن و فرزند.۲- بی قید و بند، کسی که مشکل...
معین
ی
یاسمین
(سَ) (اِ.)= یاسمن: گلی است خوشبو به رنگ زرد، سفید یا کبود.
«
‹
3209
3210
3211
3212
3213
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها